کد مطلب:129955 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:124

یزید از امام علی بن الحسین پوزش می خواهد
سید محمد بن ابی طالب گوید: «بیشتر مردم دنیا از كار یزید ناخوشنود بودند، از این رو، از بیم آنكه مبادا سر رشته امور را از دست بدهد و یا فتنه ای مهار ناشدنی


برپا شود، اظهار پوزش خواهی كرد و به انكار پناه برد. او پوزش خواست ولی پوزش، او را چه سود؟!» [1] .

شیخ مفید گوید: چون درصدد تجهیزشان برآمد، علی بن الحسین (ع) را فراخواند و با او خلوت كرد و سپس گفت: «خداوند پسر مرجانه را لعنت كند. به خدا سوگند اگر من همراه پدرت بودم هر آنچه را كه می خواست به او می دادم و مرگ را به هر قیمتی از او دفع می كردم. ولی خداوند آنچه را كه دیدی مقدر كرد. از مدینه با من مكاتبه كن و هر حاجتی كه داری از من بخواه»؛ و جامه ی او و خانواده اش را تقدیم كرد». [2] .

امام علی بن حسین (ع) روی از او برگرداند، چرا كه سخن او جز برای گریز از خواری و ننگی كه نصیبش شده بود، نبود.

ابن سعد گوید: «یزید به علی بن الحسین (ع) گفت: اگر دوست داری نزد ما بمان كه با تو صله ی رحم كنیم و حق شما را به جای آوریم، چنین می كنم؛ و اگر بخواهی شما را به خانه و كاشانه ی خودتان بازمی گردانم. حضرت فرمود: مرا به سرزمینم بازگردان. پس او را به مدینه بازگرداند و به مقصد رساند». [3] .

خوارزمی گوید: «نقل شده است كه یزید به آنها پیشنهاد كرد كه در دمشق بمانند. اما آنها نپذیرفتند و گفتند: «ما را به مدینه بازگردان كه آنجا محل هجرت جد ماست». پس به نعمان بن بشیر گفت: «نیازمندی های اینان را تأمین كن و مردی امانتدار و صالح را از اهل شام با آنها همراه كن و سپاه و یارانی را با آنان گسیل دار.» سپس آنها را جامه داد و روانه كرد و برای آنان خوراك و اسباب پذیرایی مقرر داشت». [4] .


قاضی نعمان گوید: یزید فرمان به آزادی علی بن الحسین (ع) داد و او را میان ماندن نزد خودش و یا بازگشت مخیر ساخت؛ و او بازگشت به مدینه را انتخاب كرد؛ سپس وی را فرستاد». [5] .

پس از ماجرای سر حسین (ع) و اهانت به حرم حسینی و یارانش و ماجرای بیماری علی بن الحسین (ع) و اراده ی الهی به بازیابی سلامت وی و اینكه سلسله امامت قطع نگردد، یزید ملعون آنان را آزاد ساخت و به سوی مدینه بازگشتند. [6] .


[1] تسلية المجالس، ج 2، ص 403.

[2] الارشاد، ج 2، ص 122؛ نيز ر. ك: اعلام الوري، ص 249؛ تاريخ الطبري، ج 4، ص 353؛ الكامل في التاريخ، ج 4، ص 87؛ الاحتجاج، ج 2، ص 135؛ بحارالانوار، ج 45، ص 162، ح 6؛ روضة الواعظين، ج 1، ص 192؛ مقتل خوارزمي، ج 2، ص 74؛ البداية و النهاية، ج 8، ص 197؛ تسلية المجالس، ج 2، ص 399؛ بحارالانوار، ج 45، ص 145 به نقل از مناقب.

[3] طبقات (ترجمة الامام الحسين (ع))، ص 84؛ نيز ر. ك: الطبقات الكبري، ج 5، ص 212 و ترجمة الامام علي بن الحسين (ع) با المنتظم، ج 5، ص 345؛ تذكرة الخواص، ص 265؛ عبرات المصطفين، ج 2، ص 351، به نقل از مرآة الزمان، ص 101.

[4] مقتل خوارزمي، ج 2، ص 74.

[5] شرح الاخبار، ج 3، ص 159.

[6] همان، ج 2، ص 252.